یکی روی کف دستش شعار «جانم فدای رهبر» نوشته بود و مدام دستش را بالا میگرفت یکی هم مثل کنار دستیام کودکش را بغل گرفته بود و مدام رهبری را نشانش میداد.پرسیدم بچه را چرا با خودتان آوردید؟ ازدحام جمعیت بالاست و خدای نکرده اتفاقی برایش میافتد. نگاهم کرد و با لبخند گفت: آمدم تا بگویم نسل فرزندان در گهواره همچنان ادامه دارد. خبرگزاری فارس لرستان- پریسا قربانی نژاد؛ تماس تلفنی برقرار میشود، بعد از خوردن چند بوق بلاخره جواب میدهد: خودم را معرفی میکنم و بعد از احوال پرسی میگویم: میدانم که خسته هستید و احتمالا در حال استراحت، آخر گفتند که نیمه شب رسیدید و فکر کردم شاید الان خواب باشید. میخندد و میگوید: خواب کجا بود دخترم؛ کله سحر بچهها را برای اردو آوردیم اردوگاه کمالوند. میپرسم خسته راه نبودید که بلافاصله آمدید سرکار؟ جواب میدهد: آنقدر شارژ روحی شدم که انگار پس از 24 سال سابقه معلمی، امروز روز اول کاریام است، کدام خستگی راه، کدام کسالت جسمی، مگر میشود به دیدار حضرت آقا بروی و نشاط و انگیزهات بی نهایت نشود. پس معلوم است دیدار با رهبری حسابی به جانتان نشسته. میگوید: چه جور هم، دختر جان نمیدانی رسیدن به بزرگترین آرزو چه حس قشنگی دارد، اصلا در پوست خودت نمیگنجی وقتی میفهمی قرار است رویایت به واقعیت تبدیل شود. بهترین کادوی روز معلم آخر هفته قبل وقتی با همسرم مشغول خوردن عصرانه بودیم گوشیم زنگ خورد، شماره برایم آشنا نبود اما جواب دادم، خودش را معرفی کرد و گفت: خانم بیرانوند برای دیدار با رهبر انقلاب انتخاب شدهاید، برای روز یکشنبه آماده باشید که به سمت بیت رهبری حرکت کنیم. دیگر صدایش برایم نامفهوم بود، بهت زده انگار که شوک بزرگی به بدنم وارد , ...ادامه مطلب